تغسیل و تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها
غـمِ درون من از لـرزش سخن پیداست جـراحت دلـم از خـون پیـرهن پیـداست کـبـودی تن این لالـه در حـجـاب کـفـن شقایقی است که از برگ نسترن پیداست چه رفـتـه بر سر پـهـلـو و سینـۀ زهـرا به وقت غـسل ز خـونـابـۀ کفن پیداست مـیـان خــانــه کــنـــار جــنــازۀ مـــادر مصیبتی است، ازاشک اباالحسن پیداست غریبی دو جگر گوشه اش که میگریند از آستـیـن که بگـیـرند بر دهن پیداست |